در پی اتفاق ناگواری که برای اینجانب پیش آمد. بسیار شرمنده محبت های شما عزیزانم شدم. چرا که مدت کوتاهی بیهوش و سپس بستری بودم و بخاطر شرایط بد روحی و جسمانی امکان تماس با شما بزرگواران که نگران حال همشهری، دوست و برادر کوچک خود بودید میسر نشد.
و حالا که به لطف و کرم پروردگار بزرگ عمر دوباره ایی یافتم تا جبران محبت های شما عزیزانم را بکنم، وظیفه خود میدانم از تک تک شما عزیزانم که صمیمانه و با نگرانی جویای حال من بودند، تشکر کنم .
واقعا که دوستی را در حق من تمام کردید و بقدری نسبت به من لطف داشتید که احساس میکنم جبران مهربانی های شما از بضاعت من حقیر خارج است…
وقتی در بستر بیماری و در شرایط بد روحی، بودم شما دوستان این احساس را در من بوجود آوردید که گویی بر کوهی تکیه کرده ام، کوهی استوار که تیشه های فرهادوار تان نقش ماندگار عشق و محبت و صمیمیت را بر آن حک کرده است.
محبت خالصانه و زیبای شما واقعا قابل جبران نیست…شما که هر کدام با نهایت صمیمیت و دلسوزی با تماسها و پیامهایتان جویای حالم بودید. شاید این اتفاق تلنگری باشد برایم تا همیشه بیاد داشته باشم که تمام ثروت و داشته هایم قلب بزرگ و مهربان عزیزانی هست که در سختی و غم اندوه تنهایم نگذاشتند. شخصیت های بزرگواری که برایم یک دنیا ارزشمند و گرامی اند.
دلم میخواست نزدیک بودم و بر دستان پر مهرتان بوسه می زدم… اما از دور و به رسم شکرگزاری و سپاس از شما بزرگان، این متن را نوشتم که هم تقدیر کنم از قلب صمیمانه و پر مهرتان و هم به اطلاع شما عزیزانم برسانم که فعلا خطر بر طرف شده و به علت جابجایی مهره گردن مدتی باید در استراحت باشم و الحمدو الله مشکل خاصی نیست.
امیدوارم هیچگاه این اتفاق برای هیچ یک از شما عزیزانم نیافتد و همیشه سلامت و سالم باشید.
برادر کوچک شما علیرضا شوکتی
خدا را شکر
خوشحالم که سلامت هستید.
شما افتخار بزرگی برای گیلان هستید.
همیشه سالم و سلامت و موفق باشید انشاا…