همشهریان و مخاطبان زیادی اظهار لطف کرده و گفته بودند : ”  یکی از بهترین پست های این سایت گزارش های تصویری آن است که تصاویر جدیدتری از مردم و محله های چوبر منتشر می کند و با دیدن این تصاویر آدم خودش را در چوبر و بین مردمان عزیز و خوب آن احساس می کند.”

ما هم بنا بر درخواست شما، گزارشهای تصویری را بیشتر کردیم با این توضیح که در این پستها از عکسهای آقایان  اسفندیار آقاجانی ، علیرضا دبیری و سپهر عبادپور استفاده شده است.

بهار که از راه می رسد، عاشقان طبیعت راه کوه و دشت و دمن را در پیش می گیرند. کوههایی سرسبز و با نشاط که بهشت رویایی را برای گردشگران و طبیعت گران به نمایش می گذارند. این عکس را دوست عزیزمان اسفندیار اقاجانی از کوههای تالش گرفته است.

از جاده باریک و طولانی چوبر که به سمت بالا می روی، نرسیده به مسجد جامع چوبر کافه میر عیسی  و مپدان روبروی آن برای خیلی ها خاطره انگیز است .  کافه میر عیسی  و مغازه کناری آن که زمانی متغلق به آقای امین نعمتی بود ، برایم نوستالوژی غمناک بوده و همچنان هم دلگیر است ….

من در چوبر اصلا روزگار خوبی نگذروندم …  اما  چوبر و  تک تک مردمانش را دوست دارم و حتی بسیاری از گزارشها یم  را در صدا و سیما  به شهر ساحلی چوبر اختصاص داده ام . من برای این شهر و مردمانش هر کاری که بتوانم انجام می دهم… .  

  میدان والیبال جوانان چوبر  با حداقل امکانات ، سالهاست میزبان علاقمندان به ورزش  والیبال است. توری که خیلی ها را بدرقه کرده ! چه آنها که رفتند و دیگر برنگشتند و چه آنها که هنوز هم پای ثابت این میدانند.

من هر زمان که این میدان و این همشهریان عزیز و علاقمند را می بینم دلم می خواهد برایشان کاری انجام بدهم اما  دورم و تنها کاری که می توانم انجام بدهم اینکه این عکسها و گزارشها را به دست مسئولان وزارت ورزش و جوانان برسانم. 

پاشا شریفی، عنایت ساکتی، حامد شوکتی، محمد و… که  متاسفانه نمی شناسمشون، اما بنظر می رسد محرم صفرزاده مربی شان باشد.

آیدین عمی می خندد!    

همسایه ایی مهربان و دوست داشتنی که سال ۹۲ برایش غمی سنگین بود. از دست دادن همسر و به فاصله اندکی دختر !!! روحشان شاد .

الهی که دلتان شاد و همیشه خندان باشید  !!

عاشقانه هایی در سن ۷۰ سالگی در کنار شمعدانی هایی که دوباره در بهار سبز خواهند شد…

می دونید قدم خالا چه نسبتی با این آقا دارد ؟؟

خالهء بزرگ برادری  پدر نوه بزرگ دختری این آقاست!!!!

شما فهمیدید؟ من که گیج شدم!

اما خب حتما نسبتی داشته که دستشو گرفته دیگه نه؟ چشم گشت ارشاد دور!!!!! 

ویلاهایی در چوبر که کم کم دارند رشد می کنند…

وقتی مسیر تالش به آستارا را طی می کنید این مسیر برایتان حتما آشناست. جاده باریکی که روزهای تعطیل کابوس مسافران  و رانندگان می شود.

اما سرسبزی اطراف جاده و مردمان خونگرم  خطبه سرا  شما  را یاد نوشته ها و عکسهای  اسفندیار آقاجانی خواهد انداخت.

بهمن یا یحیی ؟

اسم دقیقش یادم رفت اما همیشه می خندد چه برای پرسیدن آدرس وارد مغازه اش بشی چه برای خرید یک جوراب زنانه یا ساق شلواری penty

نمی دانم خانه تکانی بود یا انبار گردانی؟! اما اگه عجله نداشتم منتظر می موندم ببینم پیشروی اجناس سوپریها کل خیابان را می گیرند یا رحمی هم به رهگذران می کنند!!! 

اصلا بطور کلی با دیدن این صحنه  معنی  و کاربرد پیاده رو کاملا”  یادم رفت؟ اگه شما فهمیدید لطفا  به ما هم بگید.

اینجا لوندویا است یا همان لندن بعضی ها !!!!

نگا نکنید اینقدر خلوته!! همیشه غلغله است.

حتما این عکس  زمان پخش مسابقات جام جهانی گرفته شده لابد. اگر عکاس یا  فرستنده عکس را ببینم حتما خواهم پرسید.  

و گذری به صد سال پیش در یک مغازه ای پر رونق در رشت.

کاش فرستنده عکس مشخصات بیشتری ارایه می داد. مثلا قیمت کلاه آن موقع چند بوده؟؟ یا اون مرد سمت راستی در اون لحظه به چی فکر می کرده و چرا عصبانیه؟؟؟

( من همه رو دوست دارم و هرجا بروم  و هر کیو ببینم عکس می گیرم . بعضی ها اول کلاس میذارن  و دقیقا مثل این آقا ژست می گیرن و میگن نگیر آقا …  برا چی میگیری ؟؟ می زنم لهت می کنما … اما بعد مدتی پشت سر هم زنگ می زنند آقا شوکتی عکسامون پس  کی میره   رو سایت !!!! نکنه ما رو فراموش کردی…)

منتظر تصاویر خود در گزارش بعدی ما باشید.