به گزارش چوبر نیوز ، شاید شما هم فکر کنید که زندگی کردن در شهر بسیار راحتتر است، اما زندگی روستایی صفا و صمیمیتی دارد که با زرق و برق شهر قابل مقایسه نیست. آرامشی که مردم روستا دارند بسیار نرمتر ازهوای سربی در ماشین های گرانقیمت است. آنها شاید خیلی سخت پول درآورند ولی آنقدری در می آورند که برای زندگی کردنشان کافی باشد، نه برای چشم و هم چشمی و پز دادن.
آنها در این دیار دوستانی بیشتر از شهرها دارند چون از چند فرسخی جد و آباد همدیگر را هم می شناسند بر خلاف شهر که فکر میکنیم همسایه دیوار به دیوارمان احتمالا از مریخ آمده.
در روستا هوای تمیز وعاری از هرگونه دود و دم برایشان آرزو نیست بلکه ساده ترین نیاز اولیه زندگیست. همین است که محیط روستا لذتبخش و آرام با مناظری فوق العاده همیشه از ما دلبری میکند…
وقت درو که می رسد مرد و زن ، کوچک و بزرگ در مزرعه اند. آنها با عشق کار می کنند ۸ ساعت کاری با کارانه و پورسانت و … برایشان بی معناست. تا می توانند کار می کنند ، حتی اگر مزرعه خود را تمام کردند سراغ دوست و همسایه خود می روند که مبادا باران ببارد و محصول برنج روستا خیس شود.
برای جمع آوری شالی همه همدست و یکدل اند و نوجوانی پر تلاش جدای از خستگی کار به دوچرخه یا وسایل جدیدی می اندیشد که از اول مهر با فروش برنج او را نو نوار می کند . یا شاید هم به دوربین عکاسی که الفبای خبرنگاری را با آن مشق کند !
ساقه های برنج جمع می شوند تا « گمه » تشکیل شود. گمه ها جمع می شوند تا « درز » ها با « بندم » دسته بندی شوند و آنگاه بار زده به انبار منتقل می کنند. تا در فرصتی مناسب آن را با « کانکا » یا کمباین تبدیل به شلتوک کنند. شلتوک که شد سر و کله خریدارها پیدا می شود یا باید درجا بفروشی یا به چانه زنی تا اواخر پاییز ادامه دهی که شاید گرانتر شود. مقداری از شلتوک هم آذوقه یکساله خواهد شد. باشد که در شادیها و مراسم جشن و سرور مردم روستا مصرف شود…!
برنج تنها محصول کشاورزان زحمت کش شمال نیست، اگر از کیوی صرفنظر کنیم کشت و برداشت سیفیجات و محصولات (فصلی) باغی در اینجا رونق خاصی دارد.
تصویر برداشت هندوانه در روستای چاف لنگرود را نشان میدهد که باغداران با ذوق و شوقی فراوان آنرا جمع می کنند.
این محصولات نه وارداتی است نه صادراتی ! بلکه محصولی عاری از هرگونه هورمون های شیمیایی و افزودنیها ، خاص و خالص به مصرف مردم روستا می رسد.
سفره ایی به گستردگی دل مهربان کشاورزان پهن است تا کارگران مزرعه، خستگی روز را با قارچ های خنک و شیرین هندوانه محلی، بدر کنند… شما هم بفرمایید!!
فارغ از تمام دغدغه های شهری به تکه چوبی لم داده که برایش هم عصاست و هم وسیله دفاع شخصی ! او به پرداخت بیمه بدنه ۱۱ میلیون تومانی ماشین یا آفرود یا آنرود بودن پرادوی همکار یا همسایه اش نمی اندیشد، بلکه به زبان بسته هایی فکر می کند که خوب بچرایند و گرسنه نمانند، به بره کوچک و زیبایی که خدا به برکتش افزوده…. به آب و بارانی که روستا و مراتعش را همیشه سرسبز و پر محصول بدارد…
او آرام و با خیال راحت گله هایش را بر می گرداند و هیچ غم و غصه از این ندارد که دوربین های مداربسته راهنمایی رانندگی بر سر محدوده زوج و فرد شماره پلاک گوسفندان اورا ثبت کرده باشد… او هیچ دغدغه ایی ندارد چون در قطعه ایی از بهشت زندگی می کند…
اینجا نه گاز هست و نه بنزین و نفت. اصلا این شیرزنان و شیرمردان روستایی نیازی به این آلاینده های پر دردسر زندگی بشری ندارند که جنگ و تحریم را برایشان به ارمغان بیاورد. این شیرزن تالشی داس بدست چوبهای خشکیده درختان جنگل را برای تنور خود جمع آوری می کند تا برای شام خانواده نانی تازه و سالم و عاری از هر نوع افزودنیهایی چون جوش شیرین و روغن پالم و …تهیه کند. شیرزنی که تا قله کوه هم با پای پیاده می رود بر خلاف مادر بزرگ من که پله های کوتاه پارک سر کوچه را هم می خواهد با آسانسور برود !!!
آمدن و رفتن خورشید را شهرنشینان به کلی از یاد برده اند. اما در روستا خورشید همیشه با توست و آمدن و رفتش را با آدمی هماهنگ می کند نه مثل شهر است که هیچ وقت نمی فهمی کی صبح شده است و کی غروب.
روستا صبحش با خروس خوانی و آوای باد و نوازش سحرگاهی است و غروبش با خیال آسوده است. اینجا در سپیده دم صبح، یکی با بانگ خروس پلک از هم میگشاید شاد، چشمکی میزند به آسمانی که هنوز آفتابش برنیامده است…. اینجا روستاست با دنیایی از آرامش و صفا… جایی که هنوز می شود بانگ خروس را در سحرگاهان شنید، هنوز سگ چوپان پی گله روان است….
شاید خیلی ها بگویند روستا امکانات و ابزارهای پیشرفته ندارد اما من می گویم در عوض دلهره و هیاهو و دود و استرس ندارد و من حاضرم تمام این امکانات صنعتی و مدرنیته را به آرامش یک روستایی بفروشم…
و زندگی جریان دارد بی کم و کاست با تمام موهبتی که خدا به زمینیان بخشیده …
این قلعه آستار است قلعه ایی که چون مردمانش سر برافزاشته و محکم و استوار از فراز بلندترین نقطه ایی در میان کوهها و جنگلها نظاره گر مردمانی بزرگ و فرهنگ دوست است. مردمانی با صلابت و محکم که در ادوار مختلف زمانه حتی قدرتهای بزرگ و پوشالی همسایه هم نتوانست آنرا از کشور عزیزمان ایران جدا کند….
روز و روزگارتان شیرین و لحظاتتان به آرامش و شادمانی !!!
با تشکر از مدیر سایت به جهت همراهی و همکاری
عکسها از اینستا گرام gilan.land
ووووای چقدر زیبا و با احساس.
شمال واقعا قشنگه خوش بحالتون کاش منم اونجا بدنیا می آمدم.
خیلی زیباست خیلی.
نوشته هاتون هم زیبا و با احساسه