به گزارش چوبر نیوز، بیشتر کسانی که در چوبر از وسیله نقلیه موتور سیکلت استفاده می کنند، حسن عمو یا همان حسن رجایی را می شناسند، مردی صبور و زحمتکش که بدترین اتفاقات روزگار هم نتوانسته اراده آهنین او را سست کند. مردی که در یک اتفاق ناگهانی در اثر انفجار پمپ باد، به طور معجزه آسایی از مرگ نجات پیدا کرد تا بمانند اراده آهنینش ستون استوار و نان آور خانه و خانواده اش باشد، مردی خستگی ناپذیر که باوجود معلولیت همچنان پابرجا به کار خود ادامه می دهد.
حسن عمو متولد ۱۳۴۳ است که از دوره جوانی تعمیر موتورسیکلت در بازار چوبر را حرفه خود کرد. سالها در کار تعمیر و راه اندازی موتورسیکلت، مهارت، مشتری مداری و خوش نامی حسن، زبانزد خاص و عام در چوبر بود تا اینکه صبح یک روز گرم تابستانی سال ۷۲، خبر انفجار مغازه ایی در بازار چوبر همه را متاثر کرد.
او می گوید : ساعت ۷/۳۰ صبح آن روز برای شروع به کار، در مغازه را باز کردم. وقتی دوشاخه برق پمپ باد را به برق زدم دنیا دور سرم چرخید و به یک باره تاریک شد و دیگر هیچ نفهمیدم تا اینکه وقتی در بیمارستان به هوش آمدم، پای چپم همراهم نبود و یک چشم بیشتر نداشتم. بسیار دردناک و سخت بود. اینکه صبح تندرست و سالم از خانه خارج شوی و یک ساعت بعد در یک لحظه کوتاه نصف بدنت همراهت نباشند…
الان مدت ۲۱ سال از آن روز می گذرد و هنوز هم آثار آن انفجار ناگهانی در مغازه باقیست. حسن در این حادثه چشم و پای چپ خود را به طور کامل از دست داده است، اما لحظه به هوش آمدن بر روی تخت بیمارستان را هیچ وقت فراموش نکرده و میگوید اصلا ناراحت نبودم که دو عضو مهم بدنم را از دست داده م، چون با آن انفجار مهیب زنده ماندنم به یک معجزه شبیه بود. از خداوند شاکر بودم که هنوز زنده ام، درمدت بستری در آستارا و رشت ۲۵ بار مورد عمل جراحی قرار گرفتم تا بهبود یافتم. اما اعضایی که از دست داده بودم دیگر هیچ وقت بر نگشتند.
حسن مرد فعال و خستگی ناپذیر است. او همچنان با انرژی و قدرتمند، آچار بدست بدنبال نان حلال صبح را به شب می رساند و معتقد است انسان با روحیه قوی می تواند از پس هر مشکلی بر بیاید و موفق باشد که خوشبختانه این خصیصه را خود حسن بیشتر از هر کسی دارد.
او از روزهای بستری اش در بیمارستان میگوید که وقتی دکترش ( آقای شریفیان ) از او می پرسد که آیا بعد از این مشکل معلولیت دوباره سر کار سابق ( تعمیر موتورسیکلت ) باز خواهد گشت یا نه؟ جواب وی دکتر را متعجب می کند. چرا که او با قدرت گفته بود بله. صد در صد.
او میگوید : هیچ وقت از خداوند بخاطر شرایطم شاکی نشده ام و همیشه شکرگزار بوده ام، چرا که این نیز حکمت خداست.من هیچ وقت نا امید نشده ام .
این مرد خستگی ناپذیر شغلش را دوست دارد با اینکه این روزها تعمیرکار موتور بیشتر شده ولی او مشتریهای خاص خودش را دارد، او در کنار تعمیرکاری باغ کیوی هم دارد و تمام کارهای مربوط به آن را خودش انجام می دهد.
او در کار خیر هم دست دارد تا جایی که از دستش بربیاید به افراد نیازمند کمک میکند. عاشق سفر به طبیعت با موتورسیکلت است. او بعد از معلولیتش چندین بار حتی ۲ نفره به کوه و بقعه متبرکه ۹ ساله در ارتفاعات چوبر و شهر اردبیل سفرکرده است، وی به ماهیگیری هم علاقه دارد و همچنان با این وضعیت به آن می پردازد.
رجایی چهار فرزند دارد ۳ تا دختر و ۱ پسر، که تمام سعی و تلاشش خود را جهت کسب علم و دانش و موفقیت فرزندانش بکار بسته است. دختر اولش دانشگاه را تمام کرده و دختر دومش پشت کنکوری،و تنها پسرش امسال وارد پیش دانشگاهی میشود و آخرین فرزندش (دختر) در مقطع چهارم ابتدایی مشغول به تحصیل است، البته او یاد آوری میکند که ۳ فرزندش بعد از معلولیت به دنیا آمده اند.
بخاطر حمایت نشدن از طرف دولت کمی گلایه دارد و می گوید فقط از طرف کمیته امداد به من ماهیانه ۶۰ هزار تومان می دهند اما من امیدم به خداست….
چوبری باغیرت, همینه همینه…
پایدار باشی عموحسن
زنده باد حسن عمو مرد با غیرت چوبری .
آقای شوکتی ضمن عرض سلام ، پیشنهاد میشود ،در صورت امکان بعداز هماهنگی با آقای رجایی ، ترتیبی اتخاذ نماید که ایشان به برنامه ماه عسل دعوت شود .