به گزارش سایت شهر ساحلی چوبر ( چوبر نیوز)، زمانی در شوروی سابق درگیری که پیش آمد آخوند ها را می گرفتند و یا می کشتند. یک عالم بزرگی که صاحب خانواده بوده و ۷ فرزند پسر هم داشته که وضع مالی خوبی داشته اند، وضعیت خود و دین و ایمان خود را در خطر می بیند. به همین خاطر سر بر می دارد و زن و بچه را رها کرده و تنها با قرآنی که از بچگی همیشه بهمراه داشته راهی ایران می شود. بعد مدتها پرسان پرسان خود را به چوبر می رساند و سراغ حاج یونس خان را می گیرد.
چون در آن زمان گدا زیاد بوده ، نوکرهای یونس خان فکر می کنند که او هم شاید گدا باشد. به همین خاطر چندان اهمیتی نمی دهند و وی بر می گردد.
هنوز یک کیلومتر از چوبر دور نشده بوده که یونس خان متوجه این موضوع می شود و چند نفر را به دنبالش می فرستد تا او را پیش خان بیاورند. خان از وی می پرسد تو کی هستی ؟ او هم ماجرا را بازگو کرده و می گوید که در روسیه ملا ها را می کشتند که من هم فرار کرده و به شما پناه آورده ام.
وی همان شیخ حسن سبحانی لنکرانی ، اولین شیخ و روحانی چوبر است که مدت زیادی با حمایت حاج یونس خان در چوبر ماند. خان حتی برایش زن چوبری گرفت و ماندگارش کرد اما هیچ گاه بچه دار نشد.
وی در زمان مرگ خود وصیت کرده بود من ۷ فرزند و همسرم را رها کردم و بخاطر حفظ دین و قرآن به اینجا پناه آوردم. این قرآنی که با خودم آوردم از بچگی با من بوده است بنابراین خواهش می کنم بعد مرگم این قرآن را بر روی سینه ام گذاشته و دفنم کنید.
در مبانی اسلام دفن قرآن گناه است ، اما با توجه به انسی که وی با قرآن خود گرفته بود بنا به وصیتش او را بهمراه قرآن مخصوص خود در محوطه نرگس خاتون چوبر دفن کرده اند و هنوز هم روی سنگ قبرش اسم و مشخصات آن عالم بزرگ حک شده نمایان است.
تا بحال مطلبی در این مورد نشنیده بودم .خیلی خوب بود ولی کاش بیشتر می نوشتید.
از فعالیت جوانان امروز چوبر هم بنویسید
از ازدواج موفق و نا موفق جوانان
از بیهوده وقت تلف کردن و بیکاری وحشتناکی که داره نابود میکنه خانواده ها را
بنویسید آقا حالا که مخاطبانشان بیشتر شده مطمئنا مطالب بروز و بیشتری می خواهند.
خیلی جالب بود.با اینکه چوبر هستم اولین باریه که میشنوم.ممنون