چوبر چوبر
چوبر
چوبر
چوبر
چوبر
چوبر
چوبر

حاج شکور حسن پور گنجینه ایی از ناگفته های چوبر
گرفتن پرینت
کد خبر: 2626  |   تاریخ انتشار:11 جولای 2014   |   نویسنده: علیرضا شوکتی

 

chobar 1

 

 

مرد آرام ، مرتب و منظمی است که بسیار شمرده شمرده حرف می زند. نه آنقدر آرم که مخاطب را کسل کند و نه آنقدر تند که به مخاطب هیجان کاذب بدهد. آرامشی دارد که در گفتگو با وی از های و هوی پر تلاطم شهر نا خود آگاه دل می کنی و غرق افکارش می شوی …

حاج شکور حسن پور گنجینه ایی نا نوشته از تاریخ ایران ماست که اگر سفره دلش را باز کند سرگذشت پر رمز و راز ۱۰۰ سال پیش را به شیوایی و شیرینی کلام پیش رویت می گشاید.

به گزارش سایت شهر ساحلی چوبر (چوبر نیوز)، تعطیلات عید نوروز  ۹۲ توفیقی حاصل شد تا به دیدارش برم و حاصل این دیدار گفتگویی در باره تاریخ منطقه بود که برای باشگاه خبرنگاران تهیه شد و در اینجا خلاصه ایی از این گفتگو را به سمع و نظر شما می رسانیم. (لازم به ذکر است که دو قسمت از فایل صوتی این گفتگو در اینجا منتشر شده است.)

 

چوبر در ۷۰ سال پیش   

O حدود ۷۰ سال پیش در چوبر نه جاده ایی بود و نه مدرسه و نه سکنه ایی که شما الان می بینید، اینجا فقط یک مسیر باریک مالرو بود و تک و توک خانه هایی در گوشه و کنار. خیلی ها در قسمت روخان که مناطق کوهستانی را شامل می شد زندگی می کردند. مرکز ده چوبر بالا محله  بود و ما در حسینیه ایی که بجای مسجد فعلی بالا محله چوبر قرار داشت  به مکتب می رفتیم. در آنجا ما معلمی داشتیم بنام ” ابوطالب سیه فام ” که از رشت می آمد و از ششم ابتدایی استخدام رسمی شده بود.

نمی توان آن زمان را با این روزها مقایسه کرد خیلی زمان سخت و پر مشقتی بود. در آن زمان زرنگ به کسی می گفتند که صبح قبل از طلوع آفتاب به جنگل رفته و دو سری هیزم جمع کرده و آورده باشد.

در آن زمان خبری از آبادی نبود و در حسینیه ۱۴ نفر دانش آموز بودیم که بتدریج و سال به سال یکی دو نفر به آنها اضافه می شد.

خبری از دوچرخه و ماشین نبود، دوچرخ گاومیش تنها وسیله باری برخی ها بود و چون وسیله نقلیه نبود مردم چوبهای مورد نیاز برای ساخت و ساز را از طریق جریان آب رودخانه جا بجا می کردند.

 

قدیمی ترین ساکنان چوبر

O  در قدیم ۱۷ خانوار در چوبر ساکن بودند و تا جایی که ذهنم یاری می دهد :

 یکی کاتا یامور ، (کدخدا یامور شریفی ) که جد شریفی های امروزی به آنها می رسد .

 حاجی موله ، ( حاج مولا قلی ) که اصل و نسب بسیاری از احدی محله در بالا محله چوبر به آنها می رسد .

حاج دوریش ، ( حاج درویش شیرپور )  مرد بزرگ و معتمد و پدر حاج نقدی و عسگر شیرپور بوده و نوه ها و فرزندانش هنوز در بالا محله چوبر و هشتپر تالش ساکن هستند.

حاج شاگلدی هم مرد بزرگی بود که در کچیم محله زندگی می کرد.

حاج محمود پدر “حاج یمن ” بوده  که  بعدها  صدرالدین شریفی ، حاج غلام عبادیان ، و خیلی های دیگر از فرزندان  و نوه های دختری و پسری وی بوده اند.

حاج بنوشر ، ( حاج منوچهر ) و قربانعلی هم از قدیمی های چوبر و از ریش سفیدان بنام آن دوران بوده اند که املاک بسیار بزرگی را در چوبر بنام ” حوسی چیبیری ” که از بازار تا املاک صلاحی ها در چوبر امتداد داشته وقف امام حسین کرده اند و الان خیلی ها در آنجا کشاورزی می کنند و ارتزاق می کنند که در اصطلاح محلی به آن ” آملک ” می گویند.

از همه مهمتر ( حاج اسکندر ) در بالا محله چوبر مرد بزرگ و دینداری بود  که  به شغل زنبورداری داشت. او هیچ فرزندی نداشت  و بعد از اینکه از دنیا رفت،  مبلغ زیادی پول از وی بجا ماند که مردم محل با پول وی ساختمانی به طول ۸ متر و به عرض ۵ متر در محل فعلی  مسجد بالا محله چوبر پایه ریزی کردند و بدین ترتیب اولین مسجد چوبر احداث گردید که تا بحال ۴ ، ۵ بار هم باز سازی شده است.

حاج یونس خان ، یکی از خانهای بزرگ و بنام منطقه بود. در آن زمان هر کس زور و قدرت و شجاعت و منش بزرگ و بیشتری  داشت خان می گفتند.

عزیز بیگ هم خان بازار چوبر بود و اسم و رسمی داشت. کمی از خان و بیگ پایین تر را کد خدا می گفتند.

اما من چون یونس خان را از نزدیک دیده ام و خوب می شناسم می خواهم از وی بیشتر به شما بگویم…

یونس خان مرد واقعا بزرگ و متدینی بود. او زنی از رشت اختیار کرده بود بنام خدیجه خانم انتشافی که او هم زنی متدین و خیر بود. من خوب یادم می آید در سرمای استخوانسوز زمستان صبح زود خانه و کاشانه را رها می کرد و با آن عبایی که بدوش داشت برای اقامه نماز به مسجد می آمد. انسان با خدا و دینداری بود خدا رحمتش کنه….  

 

ملا رستم نخستین آخوند چوبر

O  مرحوم ملا رستم افتخاری که پدر مرحوم ملا ابراهیم ، کریم و اسماعیل افتخاری بود،  تنها شیخ و آخوند ما در بخش روخان بود که اگر کسی نیاز به نامه نوشتن و نامه خواندن داشت باید به او مراجعه می کرد. و وقتی از روخان نامه ایی برای کسی می نوشت در گیلان (مناطق جلگه ایی ساحل دریا که چوبر هم جزو آن می شد) حالا در گیلان باید مدتها بدنبال کسی می گشتند تا آن را برای صاحب نامه بخواند و به اصطلاح امروزی رمز گشایی کند.

یعنی به همان زمان که امروز بی سواد کم است و پیدا نمی شود ، در آن زمان با سواد پیدا نمی شد.

 

وقتی مارها از سقف خانه آویزان می شدند

O  من اگر بخواهم از اون روزها حرف بزنم باید با گریه بگویم…بسیار سخت و طاقت فرسا بود … خیلی!!

من خانه کاهگلی داشتم که سقف و شیروانی آن از گاه بود . تابستان که هوا گرم می شد می دیدی مارها از لابلای کاههای سقف سربرآورده و برای خود جولان می دهند و زن و بچه ها با دیدن این صحنه ها با ترس و وحشت از خانه فرار می کردند…

بعد ها بامها سفالی شد و بعد هم ایرانیت و … که شما خود می بینید. حالا خوشبختانه همه چیز پیشرفت کرده و در همین محله ما می بینید که خانه های بلند مرتبه ۴ ، ۵ طبقه ساخته اند. البته اونهایی هم که فقیرند ۲ طبقه ساخته اند.

 

کاش خود جوانان اسلامیت را رعایت کنند

O   الان همه چیز بهتر شده است خدا را شکر . من هیچ نگرانی ندارم فقط اگر کمی مردم حجاب خود را رعایت کنند دنیا گلستان می شود. الان من حتی به عروس خودم هم نمی توانم بگویم که چادر سرت کن چون می گوید آلان مد اینه !!! و من هم که نمی توانم اجبار کنم.بنابر این کاش خود جوانان ما بخصوص خانمها کمی اسلامیت را رعایت کنند.

 

حاج یدالله محله بخاطر شخص خود حاج یدالله  شکل گرفت

 

 O  محلات چوبر برخی قدیمی هستند و برخی بعدها بوجود آمدند و وجه تسمیه اسمی آنها هم بی ارتباط با ساکنان اولیه و موقعیت محلی نیست .

مثلا” للکه محله زمین بسیار هموار و وسیع بود حدود ۶۰ – ۷۰ هکتار  که پر از درختان للکه(درختی که از میوه آن برای تغذیه گاو استفاده می شود و  تیغ بلندی هم دارد) بعد ها که ساخت وساز و  سکنه زیاد شد به للکه محله معروف شد.

از نرگس خاتون و گذشته آن من هیچی نمی دانم و اصلان نمی دانم از کجا آمده.

حاج یدالله محله بخاطر شخص خود حاج یدالله که مرد خداپرست و اسلامی و ارباب بود شکل گرفت.

در مورد دروار محله هم چیز خاصی در دست نیست اما  فکر می کنم  یک ارتباط معنایی با نام منطقه ایی در آذربایجان باشد که نزدیک سبلان بوده و بنام دروار معروف است.

 

آرزو می کنم همه رئیس جمهورهای آینده مانند احمدی نژاد باشند

Oحرف آخر :

خدا را شکر عمرمان گذشته اما دلمان جوان است…

من ۸ پسر دارم بنامهای عسگر، حسن، مسلم، مجتبی، صادق، اسماعیل، سجاد و مطهر حسن پور که هر کدام تشکیل خانواده داده اند و سالم و سلامت زندگی می کنند.

دو دختر هم دارم که یکی را به ترک و یکی را به تالش داده ام.

تنها آرزویم دیدن خانه خدا بود که آن هم خدا قسمت کرد رفتم و دیدم. دیگر آرزویی باقی نمانده!!

 

chobar 2

در دنیا باید از انسان یک نام نیک باقی بماند.

آخر سر برای رهبر آرزوی سلامتی دارم و آرزو می کنم همه رئیس جمهورهای آینده مانند احمدی نژاد باشند. چون من خیلی از ایشان راضی هستم.

احمدی نژاد شاید به اندازه نصف آدمهای دیگر باشد اما قلب آن به اندازه قلب ۲۲ میلیون نفر شجاعت دارد.


برچسب‌ها:
  1. حسن پور گفت:

    خیلی زیبا بود. ازتون ممنونم. تو جمع ما هم اینقدر شیرین حرف می زنند

  2. حسن پور گفت:

    راستی اون خانمی که لباس زرد پوشیده کیه؟ من تو چوبر ندیدمش
    امکان داره ما هم این عکس را داشته باشیم

  3. حسن پور گفت:

    تورو خدا این پیام مدیریت را بر دارید. اذیت می کنه کلافه ام کرد. خب باشه همه فهمیدیم این سایت مستقل است و شورا را نمی شناسید.

  4. رضا نایبی گفت:

    خیلی عالی بود استفاده کردیم

  5. محمد گفت:

    خداحفظش کنه. حاجی قبلا دوچرخه داشت نمی دونم بازم سوارش میشه یانه؟
    انشالله صدسال زنده باش۰

دیدگاه شما

( الزامي )

(الزامي)




© تمامی حقوق متعلق به چوبرنیوز می باشد. طراحی شده توسط: علیرضا دبیری و ماهر طهماسبی گروه توسعه نرم افزاری آیاز

Warning: Invalid argument supplied for foreach() in /home/chobarir/public_html/wp-includes/script-loader.php on line 2876