زینب رحیمی – پنجشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۲ روزنامه شرق ، یکشنبه شب حدود ساعت ۹و نیم، در تاریکی و زیر نور کم لپ تاپ سرگرم نوشتن مطلبی بودم که تلفنم زنگ خورد. یکی از کارکنان سازمان محیط زیست بود. قبل از اینکه جوابش را بدهم، صدای زنگ موبایل قطع شد. گوشی را که دست گرفتم، چشمم به پیغامش افتاد «امروز یک محیطبان در آستارا در منزل شخصی، خودش را حلق آویز کرده». این پیام به قدری شوک برانگیز بود که مطلبی را که مینوشتم، رها کردم. بلافاصله با چند نفر تماس گرفتم تا از درستی خبر مطمئن شوم. مدیر کل محیط زیست گیلان که خبر خودکشی و اسم محیطبان را تایید کرد، فهمیدم متاسفانه ماجرا واقعیت دارد. من هم در توییتر و اینستاگرامم آن را منتشر کردم. چند لحظه بعد عکس محیطبان به دستم رسید. مرد جا افتادهای بود، با چشمانی آرام و غمگین؛ مردی در آستانه ۵۰سالگی دست به خودکشی زده بود. فهمیدم که «بهزاد شوکتی»، محیطبان آستارا، صبح روز یکشنبه (۱۷ دیماه ۱۴۰۲) بین ساعت ۹و نیم تا ۱۰ صبح، خود را در انباری خانهاش با طناب، دار زده و کشته است. با همه کسانی که حرف زدم، اتفاق نظر داشتند که وضع بد مالی و معیشتی و بدهی، دلیل خودکشی محیطبان بوده است. همین موضوع تلخی و سیاهی خبر مرگ این محیط بان را صدها برابر بیشتر میکند. خودکشی به دلیل بی پولی و شرایط اقتصادی نابسامان تازگی ندارد. در روزهای ابتدایی همین ماه بود که چند کارگر پتروشیمی در ایلام به دلیل اخراج از کار، در کارخانه خود را دار زدند. یا شب گذشته دختر نوجوانی به نام یسنا بعد از نوشتن چند خط وصیتنامه خودکشی کرده است.
هرچند که من بعد از شنیدن خبر خودکشی محیط بان شوکتی، بلافاصله یاد خبر مشابه پاییز سال قبل افتادم. آذرماه ۱۴۰۱ بود که محیطبان جوانی به نام «اسماعیل ضرابی» در آستارا، در پاسگاه محیطبانی خودش را حلقآویز کرد و کشت. تنهابودن اسماعیل در پاسگاه برخلاف قوانین محیط زیست بود؛ چون حضور انفرادی محیطبانان در پاسگاه قدغن است و حتما باید دست کم دو نفر باشند. شاید اگر اسماعیل آن روز تنها نبود، حالا زنده بود.
دو همکار محیط بان در آستارا به فاصله حدودا یک سال دست به خودکشی زدند. اسماعیل مدتی بود که از افسردگی رنج میبرد. شنیدم ترامادول هم مصرف میکرد. سنی نداشت. در موقع مرگ ۳۶ساله و مجرد بود. سه، چهار سالی میشد که به عنوان محیطبان کارش را شروع کرده بود. شرایط و موقعیت بهزاد شوکتی و انگیزه خودکشی او فرق دارد. بهزاد ۴۷ساله، متاهل و صاحب چهار فرزند است. هر چهار فرزندش پسرند. فرزند ارشد ۲۴ساله است. کوچکترین فرزند خانواده هم نوجوانی ۱۱، ۱۲ساله است. پسر دومش سرباز و پسر سوم نوجوانی محصل است. تردیدی نیست که محیطبان شوکتی به دلیل بدهی مالی اقدام به خودکشی کرد.
او چند طلبکار داشت. صبح روز حادثه طبلکارها برای چندمین بار به منزلش آمدند. از طرف آنها تحت فشار بود؛ اما پولی نداشت که بدهی اش را بپردازد. بهزاد داخل خانه مانده بود. لابد نمیخواست با طلبکارها روبهرو شود. همان طلبکارها با پسرش تماس گرفته بودند که «چرا پدرت از خانه بیرون نمیآید؟ فکر میکند تا کی میتواند در خانه بماند؟ دیگر قرار نیست از خانه خارج شود؟». بهزاد همین تصمیم را داشت. اینکه هرگز از آن خانه خارج نشود. دیگر زنده نباشد و با پای خودش بیرون از خانه نرود. با طلبکارها مواجه نشود و حرفهای درشت آنها را نشنود.
قرار بود ساعت ۹ صبح همان روز به محل کارش برود. با همکارانش چنین قراری گذاشته بود. آنها به خاطر ۱۲ روز غیبت از کار، نگران بهزاد بودند. چند باری با او تماس گرفته بودند. از او خواسته بودند که بر سر کارش برگردد؛ اما بهزاد در جواب گفته بود: دیگر مرا نمیبینید. با اینکه فرمانده یگان حفاظت محیط زیست در مصاحبه با من گفت که محیطبان شوکتی از ۲۰ روز قبل مرگش، در مرخصی بوده؛ اما تحقیق من نشان میدهد که او از ۱۲ یا ۱۵ روز قبل از خودکشی، ترک کار کرده بود؛ یعنی غیبت داشت. خبری از مرخصی نبود؛ بلکه او ناامیدانه دست از کار و شغلش شسته بود؛ چون مطمئن شده بود که شغل محیطبانی با این درآمد ناچیز نه تنها مشکلات او را کم نمیکند؛ بلکه بار اضافی روی دوش اوست.
از سرهنگ جمشید محبتخانی، فرمانده یگان حفاظت محیط زیست، پرسیدم که حقوق محیطبان «بهزاد شوکتی» چقدر بود؟ جواب داد: ۱۶ میلیون تومان؛ اما پرس و جوی من این ادعا را تایید نمیکند.
به نظر میرسد که محیطبان شوکتی با ۱۵ سال سابقه کار، حدود ۱۰ تا ۱۲ میلیون تومان حقوق میگرفته که حدود پنج تا شش میلیون تومان آن در ازای وامی که دریافت کرده بود، از حقوقش کسر میشد؛ بنابراین خالص حقوق او رقمی حدود پنج میلیون بوده است، حالا یک میلیون بیشتر یا کمتر.
در بین این اظهارنظرهای نادرست مسئولان سازمان محیط زیست که بیشتر رنگ و بوی توجیه و شانه خالی کردن از مسئولیت دارد، اظهارات سلامی، رئیس محیط زیست آستارا که همکار نزدیک بهزاد شوکتی بوده، جالب توجه است. او کافی نبودن حقوق محیطبان شوکتی را شایعهسازی شبکههای خبری داخلی و خارجی معاند میداند. این قسم برچسب زدنها در میان برخی مدیران و سازمان ها از جمله سازمان محیط زیست تازگی ندارد. هر بار در برابر پرسش و انتقاد که تکلیف رسانه و خبرنگار است، از تعبیر «معاند» و «دشمن» استفاده می کنند که نوعی فرار رو به جلوست. به جای اینکه دست کم در چنین شرایطی که فقر باعث خودکشی و مرگ یک محیطبان شده، به دنبال افزایش حقوق و مزایای محیطبانان باشند، سعی دارند با اتهامزنی، هر چه سریعتر این موضوع را در فضای رسانهای خاموش کنند.
رئیس محیط زیست آستارا که تماسهای تلفنی من را بیپاسخ گذاشت، در ادعایی شگفتآور در روز دوشنبه ۱۸ دیماه در جمع خبرنگاران گفته که «علت خودکشی محیطبان به دلایل شخصی بوده و ارتباطی به بحث معیشتی و حقوق محیطبانی ندارد». همین حرف را فرمانده یگان محیط زیست هم تکرار و بیان کرده که «محیط بان شوکتی در کنار شغل محیط بانی، یک شغل آزاد را هم دنبال می کرده و به تازگی در آن شغل دچار بدبیاری شده بود و خودکشی او ربطی به مشکلات شغل محیط بانی نداشته است». سوال مهم این است که اگر حقوق محیطبان کافی بود، چرا به شغل دوم روی آورده بود؟ لابد برای سرگرمی و پرکردن اوقات فراغت، سراغ شغل دوم نرفته بود؛ بلکه نیاز مالی و دستمزد و مزایای ناچیز او در شعل محیطبانی مجبورش کرده بود که علاوه بر کار سخت و طاقتفرسای محیطبانی و شیفتهای شبانهروزی، برای گذران امور خانواده به فکر شغل دوم باشد. افزون بر اینها رئیس محیط زیست آستارا، ادعا کرده که محیطبان شوکتی در شیفت استراحت، خودش را کشته؛ درحالی که شوکتی بیش از ۱۰ روز در غیبت کاری بوده، نه در مرخصی و نه شیفت استراحت. هر چند اگر محیطبانان فریادرسی داشته باشند، راستیآزمایی سخنان مسئولان محیط زیست کار اصلا دشواری نیست؛ به شرط اینکه این موارد برای سازمانهای نظارتی از جمله سازمان بازرسی و برای مجلس اهمیت داشته باشد. بررسیها نشان می دهد که محیطبان بهزاد شوکتی یک محیطبان پاکدست و سالم بود و حدود یک سال قبل برای اولین بار از سر اجبار به خرید و فروش برنج روی آورده بود؛ اما احتمالا به دلیل نوسان بازار در این کار شکست خورده و بدهکار شده بود. مبلغ بدهی دقیقا روشن نیست. بنا بر ادعای فرمانده یگان محیط زیست، شوکتی بین سه تا چهار میلیارد تومان بدهی داشته؛ اما در درستی این عدد تردید جدی وارد است و شنیده ها حکایت از آن دارد که حداکثر بدهی حدود یک میلیارد تومان بوده است.
اما بدون شک بهزاد شوکتی درگیر مشکل مالی شدیدی بود. یکی از همکارانش میگوید: «او همیشه شرمنده زن و بچه اش میشد. با چشم خودم دیده بودم، بارها شده بود که پسر کوچکش زنگ میزد و درخواست خرید و تامین چیزی را میکرد، شاید یک خوراکی، لوازم التحریر یا اسباببازی؛ اما بهزاد با خجالت میگفت: پسرم! الان دستم خالی است. به محض اینکه پول دستم بیاید، برایت میخرم. هر بار شرمنده پسرش میشد. چند باری شده بود که ۲۰ هزار تومان کرایه برگشت به خانه را نداشت و مجبور شده بود از دیگران قرض بگیرد. باوجوداین بهزاد اهل گرفتن رشوه و زدو بند و زیر پا گذاشتن قانون نبود. آدم سالم و مظلومی بود و آزارش به کسی نمیرسید». بعد از انتشار خبر خودکشی محیطبان شوکتی یکی از محیطبانان پیغام ترسناکی برایم گذاشته «من هم به خودکشی فکر میکنم. وقتی پول ندارم نان شبم را تهیه کنم، چرا زنده بمانم؟ پول ندارم نان خالی بخرم، چه برسد به گوشت و مرغ. زن و بچه دارم. مانده ام چه کار کنم؟ بارها تا مرز خودکشی رفتم و برگشتم».
واضح است که خودکشی محیطبان بهزاد شوکتی روی روحیه بقیه محیط بانان به ویژه آنهایی که در آستارا با او همکار بودند، اثر منفی شدیدی گذاشته. بعد از این اتفاق با تعدادی از محیطبانان در چند استان صحبت کردم. یکی از آنان میگوید: «اگر حقوق محیطبانان بیشتر نشود، این اتفاق برای نفرات دیگر هم میافتد. شوکتی هم اگر حقوق و مزایای خوبی داشت، هیچ وقت دست به خودکشی نمیزد».
یکی از محیط بانان که تمایل نداشت نامش فاش شود، میگوید: «کاش مسئولان به داد محیطبانان برسند. بدهی بعضی محیطبانان در حد ۲۰۰، ۳۰۰ میلیون تومان است. نباید اجازه دهند که یک انسان به خاطر بدهی خودکشی کند. این وضع مالی باعث شده که محیطبان مجبور شود که یا احتمالا رشوه بگیرد یا خودکشی کند. به ظاهر هر سال ۲۰ درصد افزایش حقوق داریم؛ اما ۱۰ درصد هم نداریم. سالانه بین ۲۰۰ تا ۴۰۰ هزار تومان به حقوق ما اضافه میشود. از این مقدار کم هم هر بار به بهانهای کسر میشود. مثلا قبلا محیطبانانی که در نوار مرزی کار میکردند، چند صد هزار تومان اضافه میگرفتند؛ ولی سازمان همین آیتم را هم حذف کرد. وقتی مشکلات محیط بان روی هم انباشته میشود، نتیجهاش همین است که میبینید».
از کسی شنیدم که میگفت: بهزاد شوکتی حدود یکی، دو ماه قبل مجبور شده بود برای هزینه ازدواج پسرش ۱۳۰ میلیون تومان نزول کند. همان موقع هم به یکی از نزدیکانش گفته بود، به قدری تحت فشارم که دوست دارم خودم را بکشم. سه روز قبل از مرگش هم به یکی از دوستانش گفته بود که دیگر مرا نمیبینید. اطلاع دارم که در چند ماه گذشته تعدادی از محیطبانان برای دریافت حقوق و مزایای بحق خود از جمله مبلغ اضافهکاری، از سازمان محیط زیست شکایت کردهاند؛ اما همین افراد از سوی برخی تهدید به اخراج میشوند.