«سیده مرجان دبیری _ جامعه شناس اقتصادی و توسعه»، باران این نعمت الهی در هر کجای جهان که ببارد منشأ خیر است و برکت است و روزی!
اما در این بهبوهه و کار زار خستگی و در ماندگی، مردان و زنان رنج و برنج نوار سبز شمالی کشور، شالیزارهای که پر بهایند درگیر سیلاب سهمگین باران های بهاری اند . آنجا که تا چشم کار می کند خرابی است و ویرانی.
مزارع سبز خطه شمال کشور از مازندران زیبا گرفته تا گیلان پر بها . همه و همه دستخوش این ناملایمتی بارانند . آنجاکه بایست لبخند بر لب شالیکاران بنشاند اشک بر شالی گونه هایشان جاری شده و دست بر سر می کوبند و پای بر زمین.
بن بست های اقتصادی و تدابیر نا نوشته ی برخی مسئولین،خبر از خرابی های بسیاری در به ثمر رسیدن شالیزارها می دهد.
تکرار تراژدی غم انگیز دلالان خرید و فروش برنج از مردمان خسته از کار، به بهایی اندک و فروش آن به قیمت جان، یا بر باد رفتن تمام داشته های پدران و مادرانی که، تنها سرمایه شان شالیزارهای کوچک و بزرگی ست که چراغ خانه شان را روشن و سفره شأن را به نانی گرم، منور می کند؟
چه سخت است جامه ی سیاه بر تن شالیزارها پوشاندن و بهار را متهم کردن.
چه می شود کرد ظاهراً تنها موسم بهاری ست که شالی زارها را دستخوش نامهربانی خود می کند. و تلخکامی اش را بر جان نهیف شالیکاران می نشاند و غم تنهایی، چنان رعشه ای بر جانشان می اندازد که دمار از روزگار نه چندان خوششان در می آورد.
اما سیل تنها بازیگر نقش اصلی این نمایش تلخ و تراژیک، آن هم به مدد کارگردانی شسته و رُفته مسئولان، در فقدان اخذ تدابیر لازم در پیشگیری از به وقوع پیوستن این مناظر نازیبا و دردناک، چنان بر روی صحنه جولان میدهد که جاری شدن اشک از دیدگان و تماشاگران، تنها واکنش ممکن و مقدور در آن لحظات سخت و جانفرسا ست.
واقعا پرسیده می شود سهم مردم رنج و برنج از اینهمه سخاوت مسئولین کجاست؟
اقدام به موقعی که به نظر بسیاری از آگاهان و خرد ورزان، کمترین پاسخ به مطالبات مردمی است که روزها اسیر لحظات دهشتناک سیل بودند و بعد از خدا چشم امیدشان به مسئولانی بود که دست کم با حضور به موقع خود در صحنه درگیری مردم با سیل میتوانستند مرهمی هرچند کوچک بر زخمهای عمیق آنان باشند.
اما به واقع سهم زنان و مردان رنج و برنج از دستمزدشان چیست؟